به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)

*((بیخبر))*

همیشه یاد توهستم بخواب وبیداری

بگو عزیز،زحال دلم خبر داری؟

هنوز خانه زبوی تو عطر آگین است

توعشقبازی آنروز یاد می آری؟

به شوق دور تو گشتم که خود کنم قربان

خبرنداشت دلم کعاقبت جفاکاری!!

بیا دوباره بزن زُل به چشم بی رمقم

بیا که با نگهت بذر شوق میکاری

بیا دوباره وذوق مرا بجوش آور

برای شعر مرا روی ذوق می آری

بگو دوباره بگوشی که"دوستت دارم"

وباز پرس "حمید"بازدوستم داری؟

سروده شده در زمستان85

به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

بشراز ابتدای زندگی اش در روی زمین برای پدیده های طبیعی پیرامون خود تصورات وفرضیاتی داشته وبا آن تصورات زندگی کرده گاه تصوراتش به کشفیات واختراعات منجرشده وگاه نابجا بوده اند.    درمورد زمستان تصور چنی به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

بیاد گذشته هاتک بیتهای آنزمانرا که برایت سروده ام برایدتجدید خاطرات مینویسم بلکه کمی بیندیشی:

تو از آن پنجره گیسوی خود دادی نشان برمن/

من بیچاره مُردم خاک راه دیگران گشتم

*********

 به ابرویت اشاره کردی لز ِن پنجره دل را

چنان کندی که دیگر ساکن سینه نمی ماند

**********

حدیث موج گیسویت برای شمع میگفتم/

چنان بگریست کز آن گریه منهم گریه افتادم$

*******

به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

به بانوی شعرم مریم؛ عشق، قلبی واله وتبدار میخواهد فقط عقل، جسمی سالم وهشیار میخواهد فقط رفتن تاعرش از این فرش راهِ کوتهی است خلق خوش در گفت ودرکردارمیخواهد فقط پادشاهیّ زمین راپشت سر انداختن عزم بر آز به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

این مطالب را برای آگاهی عموم عزیزانی که قدم رنجه فرموده بوبلاگ حقیر سرمیزنند مینویسم

آثار منظومم راسعی کرده ام بسبک خواجهء شیراز حافظ "ره" باشد وآثار منثورم سبک مخصوص خودبنده است که ترکیبی از رئالیسم ورمانتیک است و اگر عمر ووقت اجازه دهد از داستانک ها وداستانهای کودکانرابزودی خواهم آورد ونیز خاطرات گذشته را تحت عنوان خاطرات انقلاب که آخرین اثر منثورم میباشدتقدیم خواهم نمود ان شاءالله

ارادتمند حمید روزبهانی شاعر ونویسنده بروجردی

به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

ازآتش دل من در سحر چه میدانی؟/ زحال وروزمن خونجگرچه میدانی؟/ ازآخرین نفس شمع در سحرگاهان/ زمرغ خستهءبشکسته پرچه میدانی؟/ زسایه پرس که تاصبح هم نشین من است/ زسوزشمع ودل پرشررچه میدانی؟/ جدائی دل ودلبرچ به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

دیروز کیلومترها درطول پنج متری اطاقم راه رفتم وباپاهایم درد دل کردم...پاهایی که تیزرو بودند چون پاهای یک خرگوش.. باپاهایم حرف میزنم که روزگاری با کفشهایی دوست بودند که تو برایشان خریدی.. همسفر کاپشنی به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

*((بیخبر))*

همیشه یاد توهستم بخواب وبیداری

بگو عزیز،زحال دلم خبر داری؟

هنوز خانه زبوی تو عطر آگین است

توعشقبازی آنروز یاد می آری؟

به شوق دور تو گشتم که خود کنم قربان

خبرنداشت دلم کعاقبت جفاکاری!!

بیا دوباره بزن زُل به چشم بی رمقم

بیا که با نگهت بذر شوق میکاری

بیا دوباره وذوق مرا بجوش آور

برای شعر مرا روی ذوق می آری

بگو دوباره بگوشی که"دوستت دارم"

وباز پرس "حمید"بازدوستم داری؟

سروده شده در زمستان85

به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

زیبای من قلمت رقصان وپرتوان زیبا نوشته ای این درددلها سبک میکند دلی را که بار عشق روی همه غصه های قصه های زندگی اش تل انبار شده اند باز هم بیا وبنویس از نوشته هایت لذت میبرم با آنها عشقبازی میکنم چون به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...

الهام جان میدانم اینکه تا بحال میگفتی اسمم را ننویس رویت نمیشد که دوستانت بفهمند سوالاتت را ازمن میپرسی واشعارت را تصحیح میکنم عزیزم بگذار همه بدانند...کسب دانش هیچ ایرادی ندارد من مخصوصا امروز نامت ر به خود خود خودت الهام پور احد(ا..پ)...